بدون عنوان
یاسمین عزیزم امروز بیست و دوم مهرماه سال ١٣٩١ دقیقاً ٣٨ هفته و ٢ روزه که تو شکم مامان زندگی می کنی درطول این سی و هشت هفته و دو روز دختر بسیار خوبی بودی اصلاً مامانو اذیت نکردی فقط هفته های آخر به خاطر اینکه مامان وزنش کمی زیاد شده بود و تو بزرگ شده بودی نمی تونستم خیلی راه برم و شبها خواب خوبی نداشتم و تاصبح شاید سه ساعت می خوابیدم که این حالتها طبیعیه و همه این سختیها با فکر کردن به تو برام قابل تحمل می شد . امروز مامان ساعت 6 بعد از ظهر نوبت دکتر داشت و خانم دکتر عراقی به مامان گفت فردا دختر خوشگلت را باید به دنیا بیاری وقتی به بابا امین گفتم هیجان زده و خوشحال شد بعد با بابا رفتیم وسایلی که باید برای فردا آماده کنیم رو گرفتیم و از ا...